آغوش تو که باشد... خواب دیگر بهانه ای برای خستگی نیست... تپش های قلبت می شود لالایی کودکانه ام... کنارم بمان... میخواهم... صبح چشمانم... در نگاه تو... بیدار شوند...
چتر ها را باید بست ، زیر باران باید رفت . فكر را ، خاطره را زیر باران باید برد . با همه مردم شهر ، زیر باران باید رفت . دوست را ، زیر باران باید دید . عشق را زیر باران باید جست . زیر باران باید با زن خوابید . زیر باران باید بازی كرد . زیر باران باید چیز نوشت ، نیلوفر كاشت.
وای باران، باران شیشه ی پنجره را باران شست از دل من اما چه کسی نقش تو را خواهد شست؟ آسمان سربی رنگ من درون قفس سرد اتاقم دلتنگ می پرد مرغ نگاهم تا دور وای باران باران پر مرغان نگاهم را شست.
روی یک کاغذ بی خط، حرفای خسته به نوبت روی سرزمین نامت، حرف ت کرده قیامت ت مثه تو مثه تردید، ت مثه آخره طاقت مثه تنهایی مثه تب، مثه آخره خیانت عزیزم نقطه ته خط، برو با خیال راحت به تو تقدیم این ترانه، عوض جواب نامت
روی آن شیشه تبدار تورا"ها" کردم، اسم زیبای تورابانفسم جاکردم، شیشه بدجوردلش ابری وبارانی شد، شیشه رایک شبه تبدیل به دریاکردم، باسرانگشت کشیدم به دلش عکس تورا، عکس زیبای توراسیرتماشا کردم
هیچگاه به خاطر عاطفی بودن یا ابراز احساسات عذر خواهی نکنید. بگذارید این نشانه ای باشد که قلبی بزرگ دارید و نمیهراسید اگر دیگران نیز آنرا ببینند. ابراز احساسات علامت قدرت است.
وقتی گرمای لبانت را بر شاهرگ روحم گذاردی.... هیچگاه فکر نمیکردم روزی قرار است بی تو... جایی در این کره خاکی... چشم انتظار دستان گرم و آغوش مهرت شوم....