نويسندگان



آثار تاريخي يك عاشق



دوستان عاشق تنها



دوستان عاشق



وضعیت من در یاهو



آمار وب



طراح قالب:



موزیک و سایر امکانات





آنقدر باورت دارم که اگر بگویی بارانم....
از صدایت خیس میشوم


[+] نوشته شده توسط hamid در 22:24 | |







 روزگاری خواهد رسید... 

همچنان كه در آغوش دیگری خفته ای , به یاد من , ستاره ها را خواهی شمرد  تا آرام شوی... 

دلت هوایم را خواهد كرد 

به یاد خواهی آورد با هم بودن هایمان را... 

خنده هایمان را... 

اشكهایم را... 

حرف هایم را... 

در آن لحظه در دلت میگویی : دلتنگت شده ام


[+] نوشته شده توسط hamid در 22:20 | |







آغوش تو که باشد...
خواب دیگر بهانه ای برای خستگی نیست...
تپش های قلبت می شود لالایی کودکانه ام...
کنارم بمان...
میخواهم...
صبح چشمانم...
در نگاه تو... بیدار شوند...


[+] نوشته شده توسط hamid در 22:17 | |







بیا و.

کنارم بمان..

 گر تجسم خوشبختی...

خوشبختم نمی کند...!


[+] نوشته شده توسط hamid در 22:14 | |







دلم یک بغل " تو " را می خواهد..

دلم می خواهد..برای یک عمر...

به یک دو نفره ی دوست داشتنی دعوتم کنی..

 تنگ در آغوشم بکشی...آنقدر که نفسم را در نفست پیدا نکنم... 

کمی عقبم ببری...به چهره ام خیره شوی...

 و بی اختیار...

یک لب کشدار از من فرو ببری...


[+] نوشته شده توسط hamid در 22:6 | |







خوشبختی...

تعاریف گوناگون دارد...

به تعداد آدم های دنیا...

عمر من یکی به خوشبختی قد نمی دهد گل قشنگم...

می دانم در انتظار تو فرو می شکند...

و تو خوب می دانی که من خوشبختی را نمی خواهم...

من تو را می خواهم..

گل قشنگم....

پس کی می خواهی از سفر برگردی...؟؟


[+] نوشته شده توسط hamid در 22:2 | |







برای تو...برای تو که مدتهاست...بی آنکه باشی...هر لحظه...با فکرت زندگی کرده ام...

ماندن بهانه میخواهد...نوشتن دلیل...بهانه ی من کجایی؟؟

میخواهم بمانم...میخواهم بنویسم...

بیا...برگرد...


[+] نوشته شده توسط hamid در 21:59 | |







چتر ها را باید بست ، زیر باران باید رفت . فكر را ، خاطره را زیر باران باید برد . با همه مردم شهر ، زیر باران باید رفت . دوست را ، زیر باران باید دید . عشق را زیر باران باید جست . زیر باران باید با زن خوابید . زیر باران باید بازی كرد . زیر باران باید چیز نوشت ، نیلوفر كاشت.


[+] نوشته شده توسط hamid در 21:56 | |







وای باران، باران
شیشه ی پنجره را باران شست
از دل من اما
چه کسی نقش تو را خواهد شست؟
آسمان سربی رنگ
من درون قفس سرد اتاقم دلتنگ
می پرد مرغ نگاهم تا دور
وای باران باران
پر مرغان نگاهم را شست.


[+] نوشته شده توسط hamid در 21:53 | |







چقدر احمقانه هست !!!!
از یک قهوه تلخ انتظار فال شیرین داشتن


[+] نوشته شده توسط hamid در 21:50 | |







روی یک کاغذ بی خط، حرفای خسته به نوبت
روی سرزمین نامت، حرف ت کرده قیامت
ت مثه تو مثه تردید، ت مثه آخره طاقت
مثه تنهایی مثه تب، مثه آخره خیانت
عزیزم نقطه ته خط، برو با خیال راحت
به تو تقدیم این ترانه، عوض جواب نامت


[+] نوشته شده توسط hamid در 11:38 | |







روی آن شیشه تبدار تورا"ها" کردم، اسم زیبای تورابانفسم جاکردم، شیشه بدجوردلش ابری وبارانی شد، شیشه رایک شبه تبدیل به دریاکردم، باسرانگشت کشیدم به دلش عکس تورا، عکس زیبای توراسیرتماشا کردم


[+] نوشته شده توسط hamid در 11:31 | |







اسمش نه عشق است، نه علاقه، نه حتی عادت
خریت محض است......
دلتنگ کسی باشی ک دلش باتو نیس


[+] نوشته شده توسط hamid در 11:28 | |







سیاهی لبهایم از کشیدن سیگار نیست
عمری سیاهپوش
حرفهای نگفته است...


[+] نوشته شده توسط hamid در 11:22 | |







هیچگاه به خاطر عاطفی بودن یا ابراز احساسات عذر خواهی نکنید. بگذارید این نشانه ای باشد که قلبی بزرگ دارید و نمیهراسید اگر دیگران نیز آنرا ببینند. ابراز احساسات علامت قدرت است.


[+] نوشته شده توسط hamid در 11:19 | |







بیست طبقه لاف بزرگی است
برای مردن،
کافی است،
ازایوان یک خاطره پایین بپری...


[+] نوشته شده توسط hamid در 11:14 | |







مترسک ناز می کند
کلاغ ها فریاد می زنند
و من سکوت می کنم....
این مزرعه ی زندگی من است
خشک و بی نشان


[+] نوشته شده توسط hamid در 11:10 | |







به سلامتی موتور سواری که کلاه کاسکتشو داد به دوست دخترش تا اگه بقیه دوست دختراش دیدنش بتونه بگه خواهرم بود!!!

 


[+] نوشته شده توسط hamid در 11:3 | |







آغوشت همانند جنگ ویتنام است
هرکه رفت بازنگشت یا اگر آمد دیوانه باز گشت.....


[+] نوشته شده توسط hamid در 21:49 | |







اگر قرار است براى چیزى زندگى خود را خرج کنیم بهتر آن است که آن را خرج لطافت یک لبخند و نوازشى عاشقانه کنیم.


[+] نوشته شده توسط hamid در 21:44 | |







وسعت نبود تو...
به اندازۀ تمام دنیای من است
تا آنجا که چشم کار میکند...
جای تو خالیست


[+] نوشته شده توسط hamid در 21:32 | |







وقتی گرمای لبانت را بر شاهرگ روحم گذاردی....
هیچگاه فکر نمیکردم روزی قرار است بی تو...
جایی در این کره خاکی...
چشم انتظار دستان گرم و آغوش مهرت شوم....


[+] نوشته شده توسط hamid در 12:4 | |







عشق یعنی :برهنگی دو احساس
نه برهنگی دو تن...


[+] نوشته شده توسط hamid در 12:2 | |







برای خوشبختی چیز زیادی نمیخواهم...
همین که آغوش تو باشد و
هرم لبانت...!


[+] نوشته شده توسط hamid در 11:59 | |







من اشک را به خاطر گرمیش
ناله را به خاطر نوایش، دنیا را به خاطر خدایش
و تو را به خاطر قلب

مهربانت، عاشقانه دوست دارم.

 

 


[+] نوشته شده توسط hamid در 11:56 | |







این عکس رو دوس دارم

اگه گفتید چـــــرا؟؟؟


[+] نوشته شده توسط hamid در 11:51 | |







گرما یعنی نفس های تو، دست های تو،
آغوش تو...!من به خورشید ایمان ندارم!!!


[+] نوشته شده توسط hamid در 11:49 | |







به دنبال دلیل دوست داشتنم مباش
عشق را مجالی نیست حتی آنقدر که بگوید:
برای چه میخواهدت؟


[+] نوشته شده توسط hamid در 11:47 | |







چه ستی میشود دستان ما کنار هم!!
بی شک؛ هیچ طراحی تا امروز
چنین ستی را با هم جور نکرده است...!!!


[+] نوشته شده توسط hamid در 11:45 | |







بزرگترین هدیه ایی که میتوان به کسی داد؛
زمان است!
هنگامیکه برای یک نفر وقت میگذاری،
قسمتی از زندگیت را به او میدهی
که دیگر باز پس نمیگیری!

 


[+] نوشته شده توسط hamid در 11:42 | |



ÂÑÔíæ ˜Ï Âåä

صفحه قبل 1 ... 2 3 4 5 6 ... 12 صفحه بعد