در سرزمین من کسی بوسه فرانسوی بلد نیست... اینجا مث آلمان پل عشق ندارد.... ازگل رز هلندی هم خبری نیست... اینجا عشق یعنی اینکه بخاطر چشم های دور و برت معشوقت را فقط ازپشت گوشی بوسیده باشی!
زن... باچشمانش حرف میزند... دوست داشتنش را با نگاهش میگوید... دلتنگی در چشمانش اشک میشود! وقت شادى، چشمانش برق میزند... وقت عشق بازی، چشمانش خمار میشود... تمام دنیا را میشود در چشم زن خلاصه کرد
در دل من چیزی است، مثل یک بیشه نور، مثل خواب دم صبح و چنان بی تابم، که دلم می خواهد بدوم تا ته دشت، بروم تا سر کوه، دورها آوایی است، که مرا می خواند. " سهراب سپهری "
بی تو یک روز در این فاصله ها خواهم مرد مثل یک بیت ته قافیه ها خواهم مرد تو که رفتی همه ثانیه ها سایه شدند سایه در سایه آن ثانیه ها خواهم مرد گم شدم در قدم دوری چشمان بهار بی تو یک روز در این فاصله ها خواهم مرد...
چه حس خوبیه.... شبا موقع خواب عشقت سرشو بذاره رو دستات. با موهاش بازی کنی. چشماشو ببوسی. آروم آروم تو بغلت خوابش بگیره.... ولی تو هنوز بیداری. دوست داری فقط نگاش کنی. همینطوری که داری نگاش میکنی. اشکات سرازیر بشه. تو دلت پیش خودت بگی.... نباشی.... میمیرم..
گیرم که یلدا هم بیاید شبی هم به درازا بکشد برفی هم ببارد سفره ای هم چیده شود اناری هم باشد و دیوان حافظی هم چه یلدایی؟ چه برفی؟ چه فالی؟ بی تو اینجا همه شب یلداست همه شب سرد است همه شب فال مرا می گیرد، یاد آشفته تو
وقتی یه زن برای یه مرد اشک بریزه یعنی:خیلی عاشقشه... اما وقتی یه مرد برای یه زن اشک ریخت !! یعنی هیچ وقت دیگه نمیتونه زنی رو به اندازه اون دوست داشته باشه....
راه که میروی ، عقب می مانم نه برای اینکه نخواهم با تو همقدم باشم میخواهم پا جای پایت بگذارم و مواظبت باشم میخواهم ردپایت را هیچ خیابانی در آغوش نکشد … تو فقط برای منی !