نويسندگان



آثار تاريخي يك عاشق



دوستان عاشق تنها



دوستان عاشق



وضعیت من در یاهو



آمار وب



طراح قالب:



موزیک و سایر امکانات





پارسال با او زیر باران قدم میزدم....
امسال اورا با دیگری زیر بارن اشکهای خودم می بینم...
شاید باران پارسال اشکهای کس دیگری بود..............!


[+] نوشته شده توسط hamid در 14:40 | |








[+] نوشته شده توسط hamid در 15:43 | |







تقدیم به عشقم


[+] نوشته شده توسط hamid در 15:36 | |







در عشق، یک نفر به اضافه یک نفر، مساوی یک است

 

 

 

 

 


[+] نوشته شده توسط hamid در 15:34 | |







ﺣﺎﻝ ِ ﻣﻦ ﺧﻮﺏ ﺍﺳﺖ
ﺍﻣﺎ
ﻋﺎﻟﯽ ﻣﯽ ﺷﻮﻡ
ﻭﻗﺘﯽ ﮐﻪ
ﺗﻮ...
ﺑﺎ ﻧﮕﺮﺍﻧﯽ ﺩﺭ ﺁﻏﻮﺷﻢ ﻣﯽ ﮔﯿﺮﯼ ﻭ
ﻣﯽ ﮔﻮﯾﯽ :" ﻧﻪ ﻋﺰﯾﺰﻡ، ﺗﻮ ﺧﻮﺏ ﻧﯿﺴﺘﯽ"


[+] نوشته شده توسط hamid در 15:26 | |







روزی میرسد که
با لبخند تو بیدار می شوم...
این روزهر زمان که میخواهد باشد
فقط باشد!


[+] نوشته شده توسط hamid در 15:24 | |







حلقه دستانت که بر کمرم میزنی...
زیباترین اسارت زندگی من است...


[+] نوشته شده توسط hamid در 15:21 | |







بعضی وقت ها...
چنان کیشت می کنند...
که سال ها ی سال مات ماتی...!


[+] نوشته شده توسط hamid در 15:18 | |







دوست داشتن با عشق خیلی فرق داره..
همچیزو میشه دوست داشت و به تنفر رسید!
اما عشق یعنی :وقتی بهت بد کرد، برای شادی و آرامشش دعای خوب کنی..
یعنی تو اوج دلشکستگی، کاری کنی به خواسته هاش برسه، حتی اگه هرگز نفهمه نقش داشتی...
عشق یعنی این که تو قلبت باشه!...


[+] نوشته شده توسط hamid در 15:14 | |







آب رفته چشمانم...

 

از بس که شستم و همچنان نبودنت را میبینم!
پس چه میگفت این سهراب؟!

 


[+] نوشته شده توسط hamid در 15:10 | |







فاصله گرچه دست های ما را از هم جدا کرد
ولی خوشحالم که جرات ندارد به دل هایمان نزدیک شود


[+] نوشته شده توسط hamid در 14:46 | |







دیوانه ای را گفتند :چه خواهی از خدای خویش؟
گفت :عقل سالم خواهم تا برای عشقم دوباره دیوانه شوم


[+] نوشته شده توسط hamid در 14:38 | |







وقتی کسی در کنارت هست خوب نگاهش کن... به لبخند بین حرفاش... به سبک ادای کلماتش... به چشمهایش خیره شو... دستهایش را به خاطره ات بسپار... گاهی ادمها انقدر سریع میروند که حسرت یک نگاه سرسری را هم به دلت میگذارند...


[+] نوشته شده توسط hamid در 14:32 | |







دستت را ول نمی کنم،
حتی
اگر بین مان
ریل باشد
کدام بهانه!
مقصد قطار، کجاست؟؟؟
عبور از فردا...
هرگز!!!


[+] نوشته شده توسط hamid در 14:31 | |







مرد اگر این غرور لعنتی و این اسم کاذب را با خود به یدک نمی کشید

مطمئن باش، از هر زنی

 بیشتر مشتاق یک نوازش و یک آغوش بود.

 

 


[+] نوشته شده توسط hamid در 14:25 | |







شب های اینجا آنقدر دلگیر است
که سوت های قطارهای نیمه شب....
هر آدمی را وسوسه می کند که برود
و هیچ وقت باز نگردد...


[+] نوشته شده توسط hamid در 14:19 | |







ﻣﯿﻠﯿﻮﻥ ﻣﯿﻠﯿﻮﻥ ﺗُﻦ ﺻﺪﺍ ﻭﺟﻮﺩ ﺩﺍﺭﻩ!...
ﻭﻟﯽ ﻓﻘﻂ ﻭ ﻓﻘﻂ..
ﯾﮑﯽ ﺷﻪ ﮐﻪ ﻭﻗﺘﯽ ﻣﯽ ﺷﻨﻮﯼ..
ﺩﯾﻮﻧﻪ ﻣﯽ ﺷﯽ!!...


[+] نوشته شده توسط hamid در 14:17 | |







دخترک رفت ولی زیر لب این را میگفت :او یقینا پی معشوق خودش می آید!؛
پسرک ماند ولی روی لبش زمزمه بود :مطمئنا که پیشمان شده بر میگردد!،.....
عشق قربانی مظلوم غرور است هنوز...

 


[+] نوشته شده توسط hamid در 14:12 | |







دل خوشم با غزلی تازه، همینم کافی ست
تو مرا باز رساندی به یقینم. کافی ست!
قانعم، بیشتر از این چه بخواهم از تو
گاه گاهی که کنارت بنشینم کافی ست!
گله ای نیست، من و فاصله ها همزادیم
گاهی از دور تو را خوب ببینم کافی ست


[+] نوشته شده توسط hamid در 14:9 | |







میترسم...
کسی بوی ِ تنت را بگیرد
نغمه ِ دلت را بشنود
و تو خو بگیری به مآندنش!!!
چه احسآس ِخط خطی و مبهم یست!
این عآشقآنه هآی حسود من


[+] نوشته شده توسط hamid در 14:4 | |







تو زندگی هر چی میخوای باش... فقط نفره سوم خلوت دو نفره نباش...


[+] نوشته شده توسط hamid در 13:56 | |







کافه چی... 
روی میزهایت بنویس اینجا طعم دلتنگی ها از قهوه هم تلخ تر است...!

 


[+] نوشته شده توسط hamid در 13:52 | |







در سرزمین من کسی بوسه فرانسوی بلد نیست...
اینجا مث آلمان پل عشق ندارد....
ازگل رز هلندی هم خبری نیست...
اینجا عشق یعنی اینکه
بخاطر چشم های دور و برت معشوقت را فقط ازپشت گوشی بوسیده باشی!


[+] نوشته شده توسط hamid در 13:50 | |







ﺩﺍﺷﺘﻢ ﺍﺷﮏ ﻫﺎﯾﻢ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺭﻭﯼ ﻧﺎﻣﻪ ﺍﯼ ﺑﺎ ﻗﻄﺮﻩ ﭼﮑﺎﻥ ﺟﻤﻊ
ﻣﯿﮑﺮﺩﻡ...
ﺧﺎﻃﺮﻡ ﺍﻣﺪ ﺷﺎﯾﺪ ﺩﻟﺘﻨﮓ ﺧﻨﺪﻩ ﻫﺎﯾﻢ ﺑﺎﺷﯽ....
ﺑﺒﺨﺶ ﺍﮔﺮ ﺍﯾﻦ ﺭﻭﺯ ﻫﺎ ﻋﺸﻖ ﺑﺎ ﮔﺮﯾﺴﺘﻦ ﺍﺛﺒﺎﺕ ﻣﯿﺸﻪ


[+] نوشته شده توسط hamid در 13:47 | |







همواره یادت باشد
پشیمونی برای کارهایی که کردی،
به مرور از بین میره!
اما پشیمونی کارهایی که نکردی،
تا آخر عمر عذابت میده!!!

 


[+] نوشته شده توسط hamid در 13:45 | |







ﺑﮕﺬﺍﺭ ﺩﯾﻮﺍﻧﻪ ﺻﺪﺍﯾﻢ ﮐﻨﻨﺪ!
ﺑﮕﺬﺍﺭ ﺑﮕﻮﯾﻨﺪ ﻣﺠﻨﻮﻥ!
ﻓﺮﻗﯽ ﻧﻤﯽ ﮐﻨﺪ!
ﻣﻦ ﺗﻤﺎﻡ ﻫﻮﯾﺖ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ
ﺍﺯ ﺯﻣﺎﻧﯽ ﮐﻪ ﺍﺳﻤﻢ ﺭﺍ ﺩﯾﮕﺮ ﺻﺪﺍ ﻧﺰﺩﯼ
ﺍﺯ ﯾﺎﺩ ﺑﺮﺩﻩ ﺍﻡ!


[+] نوشته شده توسط hamid در 13:31 | |







زن...
باچشمانش حرف میزند...
دوست داشتنش را با نگاهش میگوید...
دلتنگی در چشمانش اشک میشود!
وقت شادى، چشمانش برق میزند...
وقت عشق بازی، چشمانش خمار میشود...
تمام دنیا را میشود در چشم زن خلاصه کرد

او میتواند با نگاهش دنیا را عاشق کند...

 

 

 

 


[+] نوشته شده توسط hamid در 13:26 | |







یادسهراب بخیر ان سپهری ک تا لحظه خاموشی گفت تومرایادکنی یانکنی باورت گر بشود گرنشودحرفی نیست اما.... من نفسم میگیرد درهوایی ک نفس های تو نیست....


[+] نوشته شده توسط hamid در 13:20 | |







دلتنگی،
پیچیده نیست.
یک دل..
یک آسمان..
یک بغض..
و آرزوهای تَرک خورده!
به همین سادگی...


[+] نوشته شده توسط hamid در 13:17 | |







در دل من چیزی است،
مثل یک بیشه نور،
مثل خواب دم صبح و چنان بی تابم،
که دلم می خواهد بدوم تا ته دشت،
بروم تا سر کوه،
دورها آوایی است،
که مرا می خواند.
" سهراب سپهری "


[+] نوشته شده توسط hamid در 13:13 | |



ÂÑÔíæ ˜Ï Âåä

صفحه قبل 1 ... 5 6 7 8 9 ... 12 صفحه بعد